زمان شاه بود . داشتیم در خیابون قدم می زدیم . خانم بی حجاب داشت جلومان راه می رفت . فاطمه رفت جلو و بدون هیچ مقدمه ای ازش پرسید : « ببخشید خانم ، اسم شما چیه ؟ » خانم با تعجب جواب داد : زهرا،چطور مگه چیه؟» فاطمه خندید و گفت هم اسمیم ».
بعد گفت : «می دونی چرا روی ماشینا، چادر می کشند؟ »خانم که هاج و واج مانده بود گفت:«لابد چون صاحبشون می خوان سرماو گرما و گرد و غبار و اینجور چیزا به ماشینشون آسیب نزنه ».فاطمه گفت: «آفرین! من و تو هم بنده های خدا هستیم و خدا بخاطر علاقه اش به ما، پوششی بهمون داده تا با اون از نگاه های نکبت بار بعضیا، حفظ شویم و آسیبی نبینیم . خصوصا هم نام حضرت فاطمه سلام الله علیها هم هستیم …بعدها که اون خانم رو دیدم محجبه شده بود .»
«شهیده فاطمه جعفریان»
برگرفته از کفش های به جا مانده در ساحل ، ص17
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد .
حجاب حفاظت است. شما کفش هم که میپوشی بالاخره پایت گیر میکند.
آدم پابرهنه برود راحتتر است. بله! راحتتر است. اما تیغ در پایت میرود.
کفش یک بار است. اما این بار را باید کشید.
چون که هم بار هست. هم حفاظت هست. کفش بار است اما حفاظت است.
لباس بار است اما کرامت است.
(حاج آقا قرائتی )
دخترم !گوهر من
تو که تک گوهر دنیای منی
دل به لبخند حرامی مسپار
دزد را دوست مخوان
چشم امید بر ابلیس مدار
دیو خوبان پلیدی که سلیمان رویند
همه گوهرشکنند .
بی خودی برای من دلیل ومدرک نیاور من یک دخترم دختر میدانم صلاحم در چیست صلاحم در حجاب است برای من دلیلی بزرگتر از سخن خدایم نیست من حجاب می کنم چون خدایم اینگونه میخواهد.
براساس آثار باقی مانده از تمد ن کهن ایران، حتی در دوره پیش از میلاد مسیح زنان ایرانی همواره با پوشش های بلند وسراسری در انظار عمومی ظاهر می شدند . براساس تحقیقات انجام شده در کتاب های مختلف ، از جمله کتاب (پوشاک باستانی ایرانیان)زنان ایرانی در دوره ی مادها تا قبل از اسلام به قرار زیر بود (( لباس مادها پیراهن بلندی است که تازانو می رسد ،همراه با یک شلوار راسته تا مچ پا .مردم ماد طبق نقوش سنگی تخت جشید ، شنلی مستطیلی دارند که تا نزدیکی مچ پا می رسد . اصلی که باید توجه داشت آن است که پوشش مرد و زن ماد یکسان بود و تمایزآن ها به پوششی است که زنان بر روی سر خود می گذاردند.))
یکی پرسید توی این گرما با چادر آب پز نمی شی؟
حجاب نزد فاطمه زهرا (س)
چند روایت درباره اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا علیهاسلام:
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که:
روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد.
رسول خدا فرمود:« چرا از او رو میگیری، او که تو را نمیبیند؟»
فاطمه عرض کرد:« او مرا نمیبیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمیبیند ولی بوی مرا که حس میکند. »
رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی. »
روزی
رسول خدا از اصحاب خود پرسید: