بار الها چه کنم گوهرم از دستم رفت
همدم و مونس و غم پرورم از دستم رفت
ماه من در شب تاریک نهان شد در خاک
آخر آن مرغ شکسته پرم از دستم رفت
ناگزیرم دگر از شهر مدینه بروم
چه کنم گر نروم همسرم از دستم رفت
فاتح خیبرم و خانه نشینم کردند
کشته شد فاطمه و یاورم از دستم رفت
در کــلاس حـــفظ تقوا و شـرف / دختران درّند و چــادر چون صــدف
بهترین سرمایه زن چادر است / زانکـه زن را زیـنت زن چـادر است
حـفظ چـــادر در سـرای اقــتدار / دخــــتران را هـست تــاج افـــتخار
حفظ چادر حفظ دین و مذهب است/ شـیوه زهـــرا و درس زینب است
حفظ چادر سدّ فحشا می شود / رو ســفیدی نــزد زهــرا می شود
حفظ چادر چاره ساز کارهاست / حــافظ گــل از هـجوم خـارهاست
خواهرم چادر برایت زینت است / بهترین گوهر حجاب یک زن است
حفظ چادر چاره ساز کار هاست
حافظ گل از هجوم خارهاست
حفظ چادر زخم ها را مرحم است
دست رد بر سینه نامحرم است
حفظ چادر التیام درد هاست
سد محکم بر سر نامرد هاست